
چشمام تا آخرین حد ممکن گرد شدو لرزیدم پاشا اخم کرده بود روی پاهام ایستادم پاشا بدون هیچ حرفی به سمت اون دوتا رفتو فیلیمو یاغی و ازشون جدا کرد و محکم عقبش کشید چون هیکلش چند برابر فیلیمو جیران بود به راحتی تونست از پسش بربیاد و به یه سمت دیگه هولش داد هم با عصبانیت طلبکارامونو یه گوشه گرفته بودنو مانع جلو اومدنشون میشدن فقط نگاهم روی مردی بود که سه روز میشد نه دیده بودمش و نه صداشو شنیده بودم خودمو اینطور آروم میکردم که باید به این دوری عادت کنم برام خیلی سخت بود اما چاره ای نداشتم سه روزم توی سه قرن گذشت فیلیمو با عصبانیت توی موهاش چنگ می کشید فیلیمو جوکر با اقتدار مردونه خاصی که داشت اخماشو محکم تو هم کشیده بودو داشت با حرف میزد بعد از اونم به سمت طلبکارا رفت باهاشون حرف زد اونام که لجباز تر از این حرفا بودن باعث شد فیلیمو یاغی بیشتر عصبی بشه دسته چکشو درآورد و درکمال ناباوری طلب همشونو داد
فیلیمو خارج از کشور همین الان میتونید برید پاسش کنید
فیلیمو خارج از کشور همین الان میتونید برید پاسش کنید برای ده میلیون و پنج میلیون دارید سایه یه مردو از روی خونوادش برمیدارید؟ سایه؟این بو هم نداره چه برسه به سایه نبودش برای خونوادش خیلی بهتره دستام مشت شد هم از فیلیمو جوکر خجالت میکشیدم هم از این حرف طلبکارمون عصبانی شده بودم که به پدرم توهین کرده بود فیلیمو جیران که آتیشی شده بود نعره زد: فیلیمو هی لال شو مرتیکه نزول خور بی همه چیز مهم اینه عین تو حروم خور نیستیم عوضی و باز دعوا و درگیری و واسطه گری پاشا و نمیدونم چه طور گذشت اما وقتی و طلبکارا که رضایت داده بودن رفتن هممون به سمت فیلیمو یاغی برگشتیم که داشت با موبایلش حرف میزد پاشا تو چی کار به این کارا داری دامون؟
دارم بهت میگم حسابمو پنجاه تومن شارژ کن چک کشیدم...من این حرفا حالیم نیست دالر کشیده باال یا نکشیده همین االن حسابمو به پول ایران پنجاه تومن شارژ میکنی وگرنه باید بیایی پشت میله منو ببینی...یهویی شد...خیلی خب اومدم برات توضیح میدم فیلیمو ورود که تماسو قطع کرد شرمنده بهش نگاه کردم مادرم که درحال اشک ریختن بود کنار پدرم ایستاد فیلیمو جیران هم کنار در روی زانوهاش خم شده بودو سرشو بین دستاش گرفته بود فیلیمو جوکر به سمت منو پدرومادرم اومد به من نگاهی نکرد توجهش فقط روی پدرم بود پاشا نگران نباشید تا طلبکارا برن چکو پاس کنن حسابم شارژ میشه بابا نمیدونم با چه زبونی ازتون تشکر کنم
فیلیمو ورود کاری نکردم
هروقت که گیر میکنیم شما به دادمون میرسید فیلیمو ورود کاری نکردم جناب زمانی وظیفمو انجام دادم کاریه که از دستم بر اومد فیلیمو شما آدرس اینجارو از کجا داری؟از کجا فامیل بابای منو بلدی؟ با وحشت لرزیدم و به فیلیمو خارج از کشور نگاه کردم با ترس به سمت مادرم برگشتم چشمای خوشگل اونم ترسیده و نگران بود آب دهنمو قورت دادم حاال چه جوابی میخواست بده؟
مشکوک به فیلیمو برای ایفون نگاه کرد
بابا مشکوک به فیلیمو برای ایفون نگاه کرد و منتظر بهش خیره شد سرمو انداختم پایین و چشمامو روی هم بستم خودت کمکمون کن من بدرک ولی نذار پاشا توی دردسر بیفته فیلیمو مدرسه بهتره به جای این سواال ازم بپرسید که اینجا چی کار میکنم فیلیمو از روی زانوهاش بلند شد لباسشو پایین کشیدو به سمتمون اومد کنار من ایستادو با اخم به فیلیمو ورود نگاه کرد فیلیمو خارج از کشور یه برگه از توی جیب مخفی کتش درآوردو به سمت پدرم گرفت بابا هم برگرو از دستش گرفتو مطالعش کرد با دیدن محتویات برگه که نمیدونستم چیه چشماش گرد شدو سرشو باال اورد پاشا دستاشو توی جیبش برد قدشو راست تر کرد و با جدیت روبه پدرم گفت: فیلیمو برای ایفون انگار برای گرفتن طلبم وقت خوبی رسیدم در سته جناب زمانی؟چون این وسط به نفع شما تموم شد