
با حرص بهش نگاه کردم که چشم غره ای بهم رفت فیلیمو جیران قسمت ۱۸ حسابمونو تا پنجاه میلیون شارژ کردیم که توی این ماه فقط این مقدار خرج کنیم بعد تو امروز با یه حرکت پنجاه میلیون دیگه حسابو شارژ کردی اینطوری داری خودتو ورشکست میکنی یعنی شهرزاد پسررو دوست داره؟چرا دربارش چیزی به من نگفت؟یعنی تا این حد از م متنفر شده؟
نکنه اینم عین اون خواستگار قبلیش باشه خودم کالفه و عصبی بودم و حرفای فیلیمو جیران هم روی اعصابم بود عصبی از سرجام بلند شدمو داد زدم بسه فیلیمو جیران قسمت 17 منو تو توی یه معامله باالی پونصد میلیون ظرر کردیم ورشکست شدیم که من با پنجاه تومن ورشکست بشم؟ فیلیمو جیران قسمت ۷ من مسئلم این نیست دارم بهت میگم زیادی توی کارای اینا خودتو مسئول میدونی یارورو جلوی خونوادش داشتن میگرفتن انتظار داشتی نگاشون کنم؟ فیلیمو جیران تو رفتی بدهی رو پس بگیری یا بهشون ببخشی؟االن چه جوابی به سیامک میدی؟ کالفه دستی توی موهام کشیدم اون پسره احمق باید یاد بگیره نزول نده فیلیمو جیران قسمت دوم آها میخوایی آدمش کنی؟ نه صد میلیونشو میدم
فیلیمو جیران قسمت 17 حتما باز میخوایی حسابو تا صد میلیون شارژ کنی
فیلیمو جیران قسمت 17 حتما باز میخوایی حسابو تا صد میلیون شارژ کنی دوتا دستامو کالفه توی موهام پنهون کردم چشمامو روی هم فشار دادم با حرص آروم غریدم: ما اینهمه پول داریم چرا نباید تو ایران یه حساب داشته باشیم؟ فیلیمو جیران قسمت دوم چرا باید اینجا حساب داشته باشیم وقتی اونور زندگی میکنیم ده سال ده سال هم برنمیگردیم؟ به بهداد بگو حساب شرکتو شارژ کنه از پول شرکت برمیداریم فیلیمو جیران سری به نشونه تایید تکون دادو کالفه پوفی کشید ضربه آرومی روی پاش زدو عصبی گفت: فیلیمو جیران قسمت ۱۹ چاره دیگه ای نداریم حساب شرکت راحت تر شارژ میشه اما حساب های خودمون چون اونوریم با مکافات همین کارو کن از شرکت صد بردار بهداد از اونور درستش میکنه دستامو روی میز گذاشتمو روش خم شدم فیلیمو جیران قسمت 17 ماشینتو چی کار میکنی؟میفروشی؟
- نمیتونم که نگهش دارم بده به بچه ها بفروشنش فیلیمو جیران قسمت سوم خب میگم اگه اینطوریه ماشین تو راحت االن پونصد میکنه کالفه دستی توی هوا تکون دادم منظورشو خوب فهمیده بودم به خاطرهمین گفتم: پس دیگه نیازی نیست از شرکت پول برداریم بهش پشت کردمو از شیشه های تمام قد اتاقم به بیرون و شهر زیر پام خیره شدم هنوز ذهنم درگیر حرفای پدر شهرزاد بود اون شوهر میکرد پس دیگه موندن من اینجا بی فایده بود توی این سه روز که ازش دور بودم همش احساس میکردم یه چیزیم کمه دستم چند بار برای تماس باهاش به سمت موبایل میرفت اما تا میخواستم شمارشو لمس کنم
- پشیمون میشدم یه روز که با سیامک و فیلیمو جیران رفته بودیم بیرون سیامک درباره یکی از بدهکاراش حرف زد که توجهمو جلب کرد پرسوجو که کردم فهمیدم پدر شهرزاده با هزار حیله که بود اون مدارکو ازش گرفتم و بهش گفتم که خودم پولشو براش زنده میکنم اونم خب از بود دستی روی شونم قرار گرفت سرمو به سمت فیلیمو جیران قسمت اول چرخوندم که کنارم ایستاد فیلیمو جیران قسمت اول از حرفام ناراحت نشو داداش تو راست میگی بی فکر عمل کردم نباید این کارو میکردم یادم نبود که اینجا حساب درستی نداریم فیلیمو جیران قسمت سوم فدای سرت مهم اینه کارامون راه افتاد عصبانیت من به خاطر این نیست پاشا خودت بهتر میدونی چرا اینطوری حرف زدم به بهداد همه چیرو گفتی؟
فیلیمو جیران قسمت ۱۸ نه بابا فقط میگفت
فیلیمو جیران قسمت ۱۸ نه بابا فقط میگفت چرا اینقدر خرجتون باالس اینهمه پولو برای چی میخوایین دیگه یه بهونه ای براش آوردم گفتم خودت براش توضیح بدی بهتره کار خوبی کردی فیلیمو جیران قسمت ۱۸ دستشو از روی شونم برداشت هردومون کنار هم به بیرون خیره شدیم میدونستم باز میخواد یه سری بحثارو جلو بکشه اما داشت معطل میکرد به خاطرهمین خودم به سمتش برگشتم و با لحن معنی داری گفتم: چرا حرفتو نمیزنی؟