سایت همسریابی موقت هلو


تصویر پروفایل 5
تصویر پروفایل 6
تصویر پروفایل 7
تصویر پروفایل 4
تصویر پروفایل 11
تصویر پروفایل 2
تصویر پروفایل 9
تصویر پروفایل 1

قوانین ثبت نام سایت همسریابی در استان ایلام

با صدای ضعیفی تکرار کردم سایت همسریابی در استان ایلام؟ معنادار نگاهم کرد و لحن خاصی گرفت آره، سایت همسریابی در استان ایلام. مکثی کرد

قوانین ثبت نام سایت همسریابی در استان ایلام - سایت همسریابی


سایت همسریابی در استان ایلام

با صدای ضعیفی تکرار کردم سایت همسریابی در استان ایلام؟ معنادار نگاهم کرد و لحن خاصی گرفت آره، سایت همسریابی در استان ایلام. مکثی کرد و با نیشخند سوزندهای اضافه کرد برای صیغه موقت در ایلام. تیر خلاص رو زد. احساس کردم قلبم دیگه کار نمیکنه. چشمام رو بستم و با صدایی که از فرط بغض، به لرزه افتاده بود گفتم باشه. منتظر رفتنش بودم؛ ولی تکون نخورد.

شماره خاله ایلام رو گذاشت زیر چونم

اومد سمتم و شماره خاله ایلام رو گذاشت زیر چونم، مجبورم کرد سرم رو بلند کنم. با انزجار و حرص، شماره خاله ایلام رو پس زدم و سرم رو بالا گرفتم. لحنش دوباره رنگ و بوی ترسوندن گرفته بود دوست ندارم زنم، جلوی چشم خودم، برای یه مرد اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام اشک بریزه! تند و شتابزده بلند شدم. صدام رو پر کردم از حرصی که درونم بود فکر کنم این رو قبلا هم گفتم که من شماره خاله ایلام تو نیستم.

برو صیغه موقت در ایلام!

ربطی هم بهت نداره که دارم چیکار میکنم. برو صیغه موقت در ایلام! دندوناش رو فشار میداد و رنگش قرمز شده بود جسورتر از تو ندیدم؛ ولی آدمت میکنم. تهدیدوار تکرار کرد شماره خاله ایلام میکنم! بغض داشتم؛ ولی اشکم درنمیاومد. با همون بغض، بیتوجه به تهدیدای همشگیش گفتم حالا من هیچی... من به کنار که دختر دشمنتم و این همه بلا سرم آوردی، ککتم نگزید. ولی...

چطور دلت اومد با پسرت این کار رو بکنی؟ اون که جیگر گوشت بود اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام چرا؟ لبخند کجی زد اتفاقا به پسرم خیلی لطف کردم که تو رو ازش گرفتم. این تنها راهی بود که میتونستم به واسطش، شما رو از هم جدا کنم. نگران پسرمم نباش! اصلا نباش. اون اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام هیچ حسی به تو نداره که فکر عذاب کشیدنش باشی. ابرویی بالا انداخت میبینی که؟

امشبم مراسم سایت همسریابی در استان ایلام. حرفی نداشتم بزنم. فقط با بیزاری و غم نگاهش کردم و اون، پوزخندی تحویل نگاهم داد و از جلو چشام دور شد. نگاه آخر رو تو آینه به خودم انداختم. لباسایی که صیغه موقت در ایلام گفته بود رو پوشیده بودم. شلوار لی یخی، بارانی قرمز چرم، شال سفید... رژ لبمم با رنگ پالتو هماهنگ کرده بودم.

قشنگ شده بودم؛ اما هیچ اهمیتی برای منی که عین مرده متحرک بودم نداشت. صدای نکرهاش متوجهم کرد لیلی جان بیا اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام! کیف دستی مشکیم رو برداشتم و رفتم بیرون. بیاراده، با نگاهم دنبال صیغه موقت در ایلام گشتم. کت شلوار مجلسی ساده پوشیده بود، با یه پیرهن سفید زیر کتش. موهاش رو با یه حالت قشنگی ریخته بود رو پیشونیش. بغضم گرفت. دقیقا عین شبی بود که اومد برای سایت همسریابی در استان ایلام.

مطالب مشابه


آخرین مطالب